دخترک 35 ماه من
سلام ایلین خانم گلم خوبی عزیزم...این سری اومدم هم از کارهات که یادمه بگم و هم چند تا عکس بزارم وقتی ما کاری میکنیم که شما دوست نداری میگی من ازت متاسفم ولی دوست دارم عین همین جمله رو همیشه میگی ما هم کلی میخندیم خونه مادر جون بودیم با عموها و مادرجون تو یک اتاق ودیم داشتیم حرف میزدیم عمو احمد تو اتاق دیگه ای بود رفتی دستشو گرفتی میگی پاشو پاشو بیا اون طرف همه اونجا نشستن پاشو مامانی فدای دل مهربونت من نمیدونم اینارو ازکجات در میاری یک وقتایی یک چیز جدید میگیم میگی مامانی تو اینارو از کجا میدونی دیگه این روزها کلافمون کرد از بس گفت مامان محرم تموم شد میخوایم بریم عروسی بالاخره دیشب بردیمت عروسی پسردایی بابایی و حسابی ...